تجربه کلافهکننده تلاش برای اتصال یک فلش مموری USB-A که در تلاش اول و دوم شکست میخورد و ناگهان در بار سوم به راحتی جا میرود، یک پدیده جهانی است. این «برزخ کوانتومی USB» که در آن احتمال موفقیت ۵۰-۵۰ به طرز عجیبی به شکست ۷۵ درصدی تبدیل میشود، نتیجهی یک تصمیم استراتژیک و اقتصادی است که حدود ۳۰ سال پیش برای موفقیت و فراگیری این استاندارد گرفته شد.
ریشه مشکل: سادگی، ارزانی و نامتقارن بودن
دلیل اصلی مقاومت USB-A در برابر اتصال بار اول، طراحی نامتقارن آن است. در دهه ۱۹۹۰، زمانی که تیم مهندسی اینتل به رهبری آجی بات (Ajay Bhatt) در حال طراحی گذرگاه سریال جهانی (USB) بودند، با یک دو راهی استراتژیک روبرو شدند:
ساخت یک کانکتور کامل و متقارن (مانند USB-C امروزی): این کار نیاز به دو برابر سیم و پین (۸ پین به جای ۴ پین) و مکانیزم تشخیص جهت پیچیدهتر داشت.
ساخت یک کانکتور «بهاندازهی کافی خوب» و نامتقارن: این طرح از نظر مکانیکی سادهتر، ارزانتر و بادوامتر بود.
تصمیم نهایی: سازندگان گزینه دوم را انتخاب کردند. هدف اصلی فراگیری سریع و جایگزینی انبوه درگاههای پیچیده و گرانقیمت قدیمی بود. در مقیاس تولید میلیاردها دستگاه، افزودن حتی چند سنت به هزینه هر کانکتور، میتوانست به صدها میلیون دلار هزینه اضافی برای صنعت منجر شود و مانع از پذیرش گسترده USB شود. آنها آگاهانه راحتی مطلق (تقارن) را فدای همهگیری جهانی کردند.
تولد یک استاندارد جهانی: پایان هرج و مرج کابلها
برای درک نبوغ USB، باید هرج و مرج سختافزاری اوایل دهه ۱۹۹۰ را به یاد بیاوریم. پشت کامپیوترها پر بود از:
درگاههای موازی ضخیم برای پرینترها.
پورتهای PS/2 بنفش و سبز برای ماوس و کیبورد که به دقت زیاد برای جا زدن پینهای نازک نیاز داشتند.
درگاههای سریال ۹ پینی و Game Portهای ۱۵ پینی.
این وضعیت، که به «برج بابل» سختافزاری شهرت داشت، همراه با نیاز به تنظیمات پیچیده IRQ و DMA، فرآیند افزودن یک دستگاه جدید را به «وصل کن و دعا کن که کار کند» (Plug and Pray) تبدیل کرده بود.
USB-A با تنها چهار پین اصلی (دو پین داده، یک پین برق ۵ ولت و یک پین زمین) جایگزین تمام این درگاهها شد. قابلیتهای انقلابی آن زمان، مانند برقرسانی از طریق پورت و اتصال در حین کار (Hot-Swapping)، آن را به سرعت به استاندارد بلامنازع جهان تبدیل کرد.
میراث موفقیت و ظهور USB-C
موفقیت USB-A چنان گسترده بود که به آن لقب «سوسک دنیای تکنولوژی» داده شد؛ کانکتوری که همه جا حضور داشت و ظاهراً فناپذیر نبود.
با این حال، پیشرفت فناوری سرانجام اجازه داد تا مهندسان رؤیای اولیه را محقق کنند:
USB-C: این استاندارد که کوچک، بیضیشکل و کاملاً متقارن است، مشکل اتصال بار اول را حل کرد. همچنین برتریهای فنی بزرگی مانند پشتیبانی از سرعتهای تاندربولت، توان الکتریکی بالا (تا ۲۴۰ وات) و انتقال سیگنالهای ویدیویی را به ارمغان آورد.
با وجود برتریهای آشکار USB-C، گذار از USB-A همچنان کُند است. این کندی ناشی از دامِ موفقیت است: زیرساخت جهانی مبتنی بر USB-A به قدری گسترده و ریشهدار شده که جایگزینی یکشبه آن غیرممکن است. این نشان میدهد که وقتی یک استاندارد «بهاندازهی کافی خوب» باشد و به همهگیری برسد، کنار گذاشتن آن به نفع گزینهای «عالی» چقدر دشوار است.
در پایان، آجی بات، معمار USB، یکبار گفت بزرگترین چیز آزاردهنده برای او نه نامتقارن بودن، بلکه بیتوجهی مردم به علامت USB روی کانکتور است که جهت صحیح را نشان میدهد.